عضو شوید



:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دفتر زندگی من اکنون وسعتی دارد ٬ اندازه عشق ... ای خوشا رود شدن ٬جوشیدن ای خوشا ابر شدن ٬باریدن زندگی باید کرد درمیان دل دوست ٬زندگی شیرین است ... !!!

عشق+جدایی=

ازهمکاری شماممنونم. 




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 80
بازدید کل : 1415
تعداد مطالب : 118
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


قالب وبلاگ | چت روم فارسي
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

آمار مطالب

:: کل مطالب : 118
:: کل نظرات : 28

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1
:: باردید دیروز : 13
:: بازدید هفته : 14
:: بازدید ماه : 80
:: بازدید سال : 416
:: بازدید کلی : 1415

RSS

Powered By
loxblog.Com

عشق+جدایی=حسرت

سکووووووووت
23 / 6 / 1392 ساعت 9:51 PM | بازدید : 285 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )
 

پا در دهانسکوت، یعنی گفتن در نگفتن،
یعنی مقابله با شهوت رام نشدنی حرف،
یعنی تمرین برگشتن به دوران جنینی
و شنیدن انحصاری لالائی
قلبِ مادر در تنهائی محض. بی تقصیر


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
خدای من.............
23 / 6 / 1392 ساعت 9:43 PM | بازدید : 245 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

هر زن یا مردی را متقاعد می‌کردم که محبوب من است و با عشق و در عشق زندگی می‌کردم.

 

به آد‌م‌ها نشان می‌دادم چقدر در اشتباهند که گمان می‌کنند وقتی پیر شدند دیگر نمی‌توانند عاشق باشند، نمی‌دانند وقتی پیر می‌شوند که دیگر عاشق نباشند!

 

به هر کودک بال‌هایی می‌دادم، اما رهایش می‌کردم تا خود پرواز را فرا گیرد. به سالمندان می‌آموختم که مرگ نه با سالخوردگی که با فراموشی فرا می‌رسد.

 

چه چیز‌ها که از شما‌ آدم‌ها یاد نگرفته‌ام.. فهمیدم هر کس می‌خواهد بر فراز قله‌ها زندگی کند، بدون اینکه بداند خوشبختی حقیقی در نحوه رسیدن به بالای کوه است!

 

دانستم وقتی نوزادی با دست کوچکش انگشت پدر را می‌گیرد، او را تا ابد اسیر عشق خود می‌کند. یاد گرفتم انسان فقط زمانی حق دارد به دیگری از بالا به پایین نگاه کند که بخواهد او را یاری دهد تا روی پای خود بایستد.

 

چیزهای بسیاری از شما یاد گرفتم، اما در نهایت برایم فایده‌ای ندارد، زیرا وقتی آن‌ها را در چمدان می‌گذارم که متأسفانه در بستر مرگ خواهم بود.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دلم میخواست؟
15 / 6 / 1392 ساعت 7:41 AM | بازدید : 291 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

دلم‌ می‌خواست‌ در عصر دیگری‌ دوستت‌ می‌داشتم‌ !

در عصری‌ مهربان‌تر و شاعرانه‌تر !

عصری‌ که‌ عطرِ کتاب‌ ،

عطرِ یاس‌ و عطرِ آزادی‌ را بیشتر حس‌ می‌کرد !

دلم‌ می‌خواست‌ تو را

در عصر شمع‌ دوست‌ می‌داشتم‌ !

در عصر هیزم‌ و بادبزن‌های‌ اسپانیایی‌

و نامه‌های‌ نوشته‌ شده‌ با پر

و پیراهن‌های‌ تافته‌ی‌ رنگارنگ‌ !

نه‌ در عصر دیسکو ،

ماشین‌های‌ فراری‌ و شلوارهای‌ جین‌ !


|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تو.......
15 / 6 / 1392 ساعت 7:36 AM | بازدید : 305 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

تو شبیه پرستوها هستی

وقتی با کوچ بی‌هنگامی بهار را به خانه‌ام می‌آوری

وقتی با کوچ بی‌هنگامی بهار را از خانه‌ام می‌بری

بخوان

با هر زبانی که عاشقانه‌تر است

آهنگین‌تر است

و واج‌های صمیمی‌تری دارد

بخوان

حتی اگر شده اندازۀ پنجره‌ای

که بیش از حوصلۀ بهار بسته مانده‌ست

آنقدر بسته مانده‌ست

که اسمش را گذاشته‌اند دیوار.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
چه فکرمیکردم چه............
13 / 6 / 1392 ساعت 11:50 PM | بازدید : 270 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

پشت همین چراغ قرمز
اعتراف کردم دوستت دارم!
تا هرکجا مجبور شدی کمی مکث کنی،
یاد عشقمان بیفتی
چه می‌دانستم قرار است بعد از من
تمام چراغ‌های زندگی ات
سبز شوند...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دست های تو
13 / 6 / 1392 ساعت 11:45 PM | بازدید : 289 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

من هنوزهم فکر می‌کنم

جنگی در کار نیست!

و دست‌هایِ تو جز برایِ نوازش از جیب‌هایت

بیرون نمی‌آیند!

وقتی دشمنت خانه‌زاد باشد

چگونه می‌توانی

به چیزی جز جنگ‌هایِ داخلی فکر کنی؟

چشم‌هایت را ببند

و به تصرف دست‌هایی فکر کن

که در جبهه‌ی بی‌پناهی‌شان

سنگر گرفته اند...

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
;kenar mikesham
13 / 6 / 1392 ساعت 11:43 PM | بازدید : 417 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

دستم راکه رهامیکنی!

سـُر میخورم توی بغل شب،
دو دستی میچسبدم.
بوسهات را بغض میکنم،
نوازشت را میگریم،
و همآغوشیات را
عق میزنم
توی صورت شهر!
لبخند میپاشی
روی بالشم.
چشمت را نمیفهمم،
زبانت را هم،
با اینحال
بهتمامِ لهجههای دنیا،
دوستت دارم!
حتا به لهجهی سکوت
وقتی به نام میخوانیم!
خودم را برایت کنار میگذارم
از خودم کنار میکشم،
تا کنارِ تو باشم،
تا تو در کنارِ خودت باشی.
چقدر میپرسی: آدم شدی؟
خیالت راحت
من خیالِ آدم شدن ندارم!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عشق وفقط عشق
13 / 6 / 1392 ساعت 11:13 PM | بازدید : 325 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

در میان باور همه که کوچه های عشق خالی از تک درخت های عاشق است، من درختی یافته ام که هر روز بر روی پیکره اش مشق عشق با نوک مهر می زنم، در میان باور همه که می گویند اگر از عشق بگویی سکوتی مبهم تو را قورت خواهد داد، ولی من با فریاد عشق در میان این کوچه باغ پر هیاهو فریاد زدم، فریاد زدم که دوستت دارم ای ستاره همیشه مهتابی من، چرا که در این کوچه ها تنها پروانه ها قدم می گذارند که رقص شاپرکها را به وادی عشق تنها به عشق هایی مثل تو تقدیم کنند. و به راستی که عجب رنگارنگ شدن از طبیعت عشق قشنگ است........................................................................


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دلم گرفته
13 / 6 / 1392 ساعت 10:56 PM | بازدید : 379 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )
دلم گرفته ،

دلم عجیب گرفته است.

و هیچ چیز ،نه این دقایق خوشبو، که روی شاخه نارنج می شود خاموش ،

نه این صداقت حرفی ،

که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست،

نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطرافنمی رهاند.

و فکر می کنم  که این ترنم موزون حزن تا به ابدشنیده خواهد شد.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تقدیم به..........
7 / 6 / 1392 ساعت 11:23 PM | بازدید : 380 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

اگه یه روز بری سفر

بری ز پیشم بیخبر
اسیر رویا ها میشم

دوباره باز تنها میشم
به شب میگم پیشم بمونه
به باد میگم تا صبح بخونه
بخونه از دیار یاری
که توش منو تنها نذاری
اگه فراموشم کنی

ترک آغوشم کنی
پرنده دریا میشم

تو چنگ موج رها میشم
به دل میگم خاموش بمونه
میرم که هر کسی بدونه

میرم به سوی اون دیاری
که توش منو تنها نذاری
اگه یه روزی نوم تو

توگوش من صدا کنه
دوباره باز غمت بیاد

که منو مبتلا کنه
به دل میگم کاریش نباشه
بذاره دردت تو دوا شه
بره توی تموم جونم
تا باز برات آواز بخونم
اگه میخوای باهم باشیم

یار یکدیگر باشیم
مثال ایوم قدیم

بشینیمو سحر پاشیم
باید دلت رنگی بگیره
دوباره آهنگی بگیره
بگیره رنگ اون دیاری
که توش منو تنها نذاری
اگه میخوای پیشم بمونی

بیا تا باقیه جوونی
بیا تا پوست و استخونه

نذار دلم تنها بمونه
بذار شبم رنگی بگیره
دوباره آهنگی بگیره
بگیره رنگ اون دیاری
که توش منو تنها نذاری

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
رسم ادمی
31 / 5 / 1392 ساعت 9:2 AM | بازدید : 402 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود...

اینجا زمین است

اینجا زمین است رسم آدمهایش عجیب است

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردنن

فراموشت میکندد.........


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
د ل ت ن گ ی
31 / 5 / 1392 ساعت 9:0 AM | بازدید : 390 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

کاش بودی و میفهمیدی وقت دلتنگی یک آه چه وزنی دارد!

لطفاهی نپرس دلتنگی چه معنی دارد؟!

دلتنگی معنی ندارد... درد دارد...


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
31 / 5 / 1392 ساعت 8:56 AM | بازدید : 299 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

 

دلم ناجوانمردانه تنگ است می شنوی صدایِ دلتنگی هامو؟؟؟

خدایا تازگیا نیگام کردی؟؟؟

دیگه چی مونده برام؟؟؟

آهای.......

کسی اون بالا نیست به من کمک کنه؟؟؟

آدمیت سنگینى میکند بر شانه هایم خدایا نمیتوانم برش دار.......

خدایا دلم رقص نمیخواهد تمامش کن وگرنه....سازت را میشکنم


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نسل سوخته ی قلب هاییم
31 / 5 / 1392 ساعت 8:55 AM | بازدید : 414 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )


فریادمـــن فرزنــدی به دنــــیا نخواهـــم آورد

بگـــذار منقــرض شود نســـلِ غــمگین چشمانـــمان

نــسلِ دل بســتن های یواشـــکی

نســـلِ خیـــسِ گونه هایمـان

بگذار منقـــرض شود این دردهای ســـر به فلک کــشیده مان

و این دل هــای شکســته مان!!!!!!گریه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
رسیدن بتوطلسم است
31 / 5 / 1392 ساعت 8:53 AM | بازدید : 269 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )
من عطر ياس خوشبو ندارم


در باغ رويا شب بو ندارم



قايق زياد است امابراي



به تو رسيدن پارو ندارم



به تو رسيدن شايد طلسم است



من هم چراغ جادو ندارم....




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تولدت راازصمیم قلب تبریک می گویم
30 / 5 / 1392 ساعت 1:0 AM | بازدید : 341 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )
  • خدای اطلسی ها با تو باشد 

  • پناه بی کسی ها با تو باشد

  • تمام لحظه های خوب یک عمر به جز دلواپسی ها با تو باشد .

تولدت مبارک


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
new hafez
25 / 5 / 1392 ساعت 2:3 PM | بازدید : 421 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس


دیدم به خواب حافظ توی صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ ،

گفتا : علیک جانم
گفتم : کجا روی ؟

گفت : والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی

گفتا : نمانده حالی

گفتم : چگونه ای ؟

گفت : در بند بی خیالی
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟
گفتا : که می سرایم شعر سپید باری
گفتم : رقیب ،

گفتا : کله پا شد

گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟

گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی

گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟

گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تقدیم به کسی که وجودهرعاشقیه
25 / 5 / 1392 ساعت 2:0 PM | بازدید : 372 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

قلب من در هراد زمان خواهان توست

این دو چشم عاشقم مهمان توست

گرچه لبریز از غمی درمانده ای

این نگاهم در پی در مان توست

در میان ظلمت شبهای غم

چلچراغ قلب من چشمان توست

در کنارم لحظهاای آسوده باش

همدم دستان من داستان توست


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
من عاشق......
25 / 5 / 1392 ساعت 1:53 PM | بازدید : 316 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

من عاشق زمستانم
عاشق اینکه ببینمت در زمستان آرام راه می روی
که سُر نخوری !
که گونه هایت از سرما سرخ شده است
سر خود را تا حد ممکن در یقه ات فرو کرده ای
دست هایت در جیبت به هم مچاله شده
معصومانه به زمین خیره ای
چه قدر دوست داشتنی شده ای ..
حرفم را پس میگیرم
من عاشق زمستان نیستم ،
عاشق تــوام


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
دل اگر دل باشد
25 / 5 / 1392 ساعت 1:41 PM | بازدید : 310 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

میان ماندن و نماندن

فاصله تنها یک حرف ساده بود

از قول من

به باران بی امان بگو :

دل اگر دل باشد ،

آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
سرانجام عاشقی
24 / 5 / 1392 ساعت 11:43 AM | بازدید : 268 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

روی تخته سنگی نوشته شده بود: اگر جوانی عاشق شد چه کند؟...
من هم زیر آن نوشتم:
باید
صبر کند...
برای بار دوم که از آنجا گذر کردم
زیر نوشته ی من کسی نوشته بود:
اگر صبر نداشته باشد
چه کند؟...
من هم با بی حوصلگی نوشتم:
.....بمیرد بهتراست
برای بار سوم که از آنجا عبور می کردم.
انتظار داشتم زیر نوشته من نوشته ای باشد.
اما.............
زیر تخته
سنگ جوانی را مرده یافتم.....!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
گلایه
23 / 5 / 1392 ساعت 11:32 PM | بازدید : 290 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

 

گلايه هاي من از تو نيست

سخنم با شب است

عجب سرد است

وقتي با خيال تو هم آغوشم

شب بيچاره هم گلايه از گريه هايم دارد

كه اينچنين بد تا ميكن


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
عشق را می گویم
23 / 5 / 1392 ساعت 11:27 PM | بازدید : 253 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

 

با این همه هنگامه و هیاهو٬

از باد ٬از برف ٬از باران

و از تمام دوره های زمین شناسی؟

بی حتی نشانی٬یا فسیلی

از زمستان و بهار و گریه ها و لبخندها ...

و چگونه ٬خود را

با تمام قلب ها ٬سازگار کرده است...

...... عشق را می گویم ......!!!


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
میمیره این عشق...
23 / 5 / 1388 ساعت 11:36 PM | بازدید : 288 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

خدا ما رو برای هم نمی خواست

فقط می خواست عشق و فهمیده باشیم

بدونیم نیمه ی ما مال ما نیست

فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم

تمام لحظه های این تب سرد

خدا از حسرت ما با خبر بود

خودش ما رو برای هم نمی خواست

خودت دیدی دعامون بی اثر بود

چه سخته مال هم باشیم و بی هم

می بینم میری و می بینی میرم

تو وقتی هستی اما دوری از من

نه می شه زنده باشم نه بمیرم

نمی گم دلخور از تقدیرم اما

تو می دونی چقد دلگیره این عشق

فقط چون دیر باید می رسیدیم

داره تو دست ما میمیره این عشق...



:: برچسب‌ها: عشق ,
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
قدر
25 / 4 / 1388 ساعت 6:12 PM | بازدید : 154 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

شب های قدرروقدربدونیم

یاامام رضاتمام حاجت مندهاروحاجت رواکن

امین یارب العالمین


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نرووووووووووووو
15 / 4 / 1388 ساعت 8:40 PM | بازدید : 172 | نوشته ‌شده به دست الا | ( نظرات )

نرو خواهش میکنم فقط یه لحظه صبر کن که هنوز حرف نگفته واسه خیلی دارم از تو خواهش میکنم طاقت بیار یه ثانیه قول مردونه میدم دستاتو تنها نذارم

نرو خواهش میکنم یکم به حرفم گوش کن من ندونسته عزیزم تورو روندم از خودم لحظه رو نگیر ازم یکم تحمل تا بگم که نفهمیدم چرا از تو یه دنیا دور شدم

تورو از دست بدم چیزی نمیمونه برام مگه جز تو چیزیم هست که از دنیا بخوام نمیتونم ببینم یه نفس از تو جدام

دارم اقرار میکنم بی تو بمونم میمیرم ترسی ندارم که بگم نفس از تو میگیرم نذار این خواهش قلبم حرفای آخرم بشه نگو که برنمیگردی نزار که باورم بشه

♫♫♫

♫♫♫

نرو خواهش میکنم فقط یه لحظه صبر کن که هنوز حرف نگفته واسه تو خیلی دارم از تو خواهش میکنم فقط یه فرصت دیگه اشک چشمامو ببین، ببین نگاهم چی میگه

نرو خواهش میکنم، دارم گناهمو میگم میدونم اونکه غرورتو ازت گرفت منم اگه میتونی ببخش، وگرنه بعد رفتنت شک نکن که از نفس کشیدنم دل میکنم

دارم اقرار میکنم بی تو بمونم میمیرم ترسی ندارم که بگم نفس از تو میگیرم نذار این خواهش قلبم حرفای آخرم بشه نگو که برنمیگردی نزار که باورم بشه


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

تعداد صفحات : 4
صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد